نیکولا

ساخت وبلاگ
روانشناس پرسید: «وقتی حالت خرابه، به کارهای خطرناک هم فکر می‌کنی؟ مثل مصرف مواد، رانندگی پر خطر، روابط متعدد...»رفتم توی فکر. یادم آمد من همیشه از کتاب‌هایی که به بچه‌ها می‌گویند چطور بچه بدی نباشیم و ظرف‌ها را نشکنیم و فحش ندهیم، بدم می‌آمده. چون اگر بچه‌ای این کارها را بلد نباشد هم با خواندن کتاب‌ یاد می‌گیرد. درست مثل سوال آقای روانشناس. برای همین در پاسخش کمی سکوت کردم و بعد جواب دادم: «آره فکر می‌کنم. البته از این به بعد...» # نیکولای_آبی  نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 86 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 17:50

دفتر برنامه‌ریزی‌ام را برمی‌دارم و سعی می‌کنم برای روزهای آینده طوری برنامه بریزم که بیشترین بهره را از زمانم ببرم و روزم پر از کارهای مفید باشد. نگاهی به تاریخ‌ها می‌اندازم. نگاه کردن به تقویم همیشه مرا یاد مادر همسرم می‌اندازد. خیلی وقت‌ها وسط خاطره تعریف کردن از دوستانش می‌گوید: «خدابیامرز فلانی امروز تولدش بود.» یا «خدابیامرز فلانی هم خیلی قیمه دوست داشت.»چشمم می‌افتد به دوستم که بی‌دغدغه و با لباس راحتی روی کاناپه روبه‌رو نشسته و تکالیف زبان انگلیسی‌اش را می‌نویسد. زیباست؛ خودش، آرامشش، افکارش، نوع قلم دست گرفتنش... بیخیال کارهای مفید و نتایج عالی می‌شوم، دفتر برنامه‌ریزی را می‌بندم و زل می‌زنم به زیبایی روبه‌رویم. مگر نه اینکه ما هم یک روز پیشوند «خدابیامرز» می‌گیریم...؟ # نیکولای_آبی  نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 17:50